به مثابه تیر خلاص / یادداشت شبیر نعلبندیان برای فیلم «خون شد»

سعید آقاخانی در نمایی از فیلم «خون شد»

شبیر نعلبندیان – نوشتن درباره «خون شد» مسعود کیمیایی شاید یکی از سخت ترین کارهای ممکن باشد. در اصل نوشتن درباره دو دسته از فیلم ها کار طاقت فرسایی است یکی فیلم های بزرگ که قلم در برابر عظمت آنها کوچک شمرده می شود و دیگری فیلم‌هایی که قلم در برابر هجوم ضعف های متعددشان به ستوه می آید. نوشتن درباره «خون شد» که جزو دسته دوم به حساب می آید با قلبی آکنده از سرخوردگی و رویایی با حقیقتی که تلخی اش بیشتر به رویا می ماند کار آسانی نیست.

«خون شد» به مثابه تیر خلاصی است به تمام آنچه که مسعود کیمیایی در این نیم قرن فیلمسازی و نوشتن به دست آورده است. شاید در فیلم های ضعیف پیشین می توانستیم از عشق ذاتی او به سینما و تصویر فارغ از کیفیت کلی فیلم لذت ببریم اما در «خون شد» هیچ ردی از آن کورسوی امید همیشگی که در دلمان سوسو می‌زد وجود ندارد.

«خون شد» آماده است تا به تمام آن نقدهای منفی صحت ببخشد. سیر نزولی فیلم درست از جایی آغاز می شود که در همان ابتدا فضلی (با بازی سعید آقاخانی) بعد از حبسی که نمی دانیم به چه علت و جرمی گرفتارش بوده در نیمه های شب به خانه‌اش می رود و خانوم جوان (با بازی نسرین مقانلو) حتی چهره فرزند ناتنی اش را که به نسبت سن و سالش آنقدرها هم شکسته نشده به جا نمی آورد گویی که فضلی از خردسالی اسیر حبس بوده در حالی که او تنها هشت سال در زندان به سر می برده است.

بعد از ورود فضلی به خانه تمام آنچه که تا پایان شاهدش هستیم ملغمه ای‌ست شلم شوربا از خون و خون‌ریزی و درگیری و فغان بی‌اساس که در سایه دیالوگ‌های قلمبه سلمبه از آدم‌هایی که حتی ممکن است حرف زدن یومیه خودشان را هم بلد نباشند و سکانس‌های کش دار و جانکاه از موقعیت‌هایی که بیش از اندازه اغراق شده و از ذات حقیقی‌شان دور شده‌اند که تمامی آن‌ها زیر سایه عناوین توجیه کنننده‌ای چون عدالت‌گرایی قهرمان و نقد فیلمساز به جامعه از هم گسسته دوروبرش قرار می‌گیرند.

بعد از ناامیدی از قصه و سر وشکل اجرا و روایت‌اش نوبت آن می‌رسد که دل به بازی‌های بازیگرانی که در کارشان یدی طولانی دارند خوش بکنیم اما از جانب آن ها هم آبی گرم نمی‌شود و همه متحد می‌شوند تا ما را برای آن سکانس ناباورانه مشاور املاک آماده کنند و در ده دقیقه پایانی تصاویری پیش چشمانمان نمایان می‌شود که مطمئن می‌شویم کیمیایی پشت دوربین این پلان‌های مغشوش و آشفته حضور نداشته و تمام آنچه را که دیده‌ایم ساخته فیلمساز تازه کاری بوده که از مسعود کیمیایی تقلید ناشیانه‌ای کرده است.

حتی علیرضا زرین دستی که یکی از ستون‌های سینمای ایران محسوب می‌شود در «خون شد» نشان می‌دهد که زرین دست فیلم‌های سابق نیست. «خون شد» به مثابه مرثیه ای‌ست جان‌گداز که دل مخاطبش را خون می کند و خطاب به همه طرفدارانی که به امید بازگشت فیلمساز محبوبشان به دوران اوجش پا به سالن گذاشته اند می گوید که: کیمیایی تمام شد.

لینک کوتاه: https://cinemashabakeh.ir/vcja